خارجِ خوب

Photo by Kyle Glenn on Unsplash

سلام.

یه زمانی، تو گذشته های خیلی دور، مهاجرت برای پیدا کردن محل خوب برای زندگی بوده. مثلاً دنبال جایی می گشتن که آب باشه، مواد غذایی پیدا بشه. هوا خوب باشه و یه سری فاکتورهای زندگی داشته باشه.

به عبارتی، معیارها به نسبت مشابه بودن. حفظ بقا.

به مرور زمان تمدن شکل گرفت. تمدن تغییر کرد، پیشرفت کرد و رسید به چیزی که ما امروز می شناسیم. در کنار این تغییرات، یه سری ارزش ها هم شکل گرفت. ارزش های جمعی و ارزش های فردی توسعه پیدا کردن و شاید حتی بشه گفت در هر زمان، ارزش جدیدی وارد دنیای کنونی می شه.

مثال زیاده، ولی به همین جمله بسنده کنیم که هر کسی ارزش فردی منحصر به خودش رو دنبال می کنه. این رو هم اشاره کنیم که دیگه معیارهای مشابهی برای زندگی وجود نداره. چون هدف فقط حفظ بقا نیست.

بریم ادامه مطلب تا عنوان این نوشته رو توضیح بدم.

دنیایی رو تصور کنید پر از ارزش های فردی و اهداف و علاقه های متفاوت و همچنین معیارهای متفاوت برای زندگی. البته که تصور خاصی نیاز نیست، همین حالا داریم تو این دنیا زندگی می کنیم.

به نظرتون با این همه تفاوت، آیا می شه یک مقصد مشترک برای انتخاب محل زندگی داشت؟

بیاید موضوع رو یه مقدار ساده تر و محدودتر کنیم.

بریم سراغ علاقه غذایی تو یک خانواده ۴ نفره. یک نفر کباب دوست داره، یکی گیاهخواره، یکی فقط برنج سفید و خورشت با کمترین ادویه رو دوست داره، یکی دیگه هم فقط غذای دریایی با سیر زیاد. اگر قرار باشه هر کدوم از این افراد برای رستوران جایی رو بر حسب علاقه خودشون انتخاب کنن، بر اساس معیار خودشون رستوران مطلوب رو انتخاب می کنن.

حالا این مثال خیلی ساده و پیش پا افتاده رو تعمیم بدید به معیارهای زندگی اجتماعی و ارزش های فردی.

هر منطقه جغرافیایی قوانین خودش رو داره. نوشتم منطقه جغرافیایی، چون حتی شرایط زندگی اجتماعی تو دو تا شهر همسایه تو یک کشور هم تفاوت زیاد دارن.

چند روز پیش یه مقاله دیدم که نوشته بود فرانکفورت دومین بدترین شهر دنیا برای مهاجراست. در حالی که بین سه شهری که من زندگی کردم (برلین؛ مونیخ؛ فرانکفورت)، بهترین تجربه بوده. چه از نظر مهاجرپذیری و چه از نظر زندگی با زبان انگلیسی.

یعنی حتی نظر من یک نفر با عموم جامعه که برای نظرسنجی اون مقاله رای دادن یکسان نیست.

همه ما مجبور نیستیم نظر یکسان با بقیه حتی عموم جامعه داشته باشیم. هر کسی بر اساس ارزش های خودش و خواسته های خودش زندگی می کنه و همین تفاوت هاست که دنیا رو برای زندگی تحمل پذیر می کنه.

تو گروه مهاجرتی که عضو هستم، بارها مشاجره و مباحثه شده در مورد همین انتخاب مقصد. هر کسی بر اساس معیارهای خودش اصرار داره که خارج خوب کجاست.

بذارین شفاف و مستقیم بگم:

خارج خوب وجود نداره.

خارج خوب آنجاست که حال تو خوب است. (از همین شعارها مثلاً)

برای هر کسی، محل زندگی مناسب، بر اساس ارزش های خودش و خواسته هاش با دیگری متفاوته. اشاره مجدد به مثال خانواده، حتی ۴ نفری که بیشترین زمان ممکن کنار هم هستند، علائق متفاوتی دارن.

چندی پیش در همین گروهی که گفتم، بحثی شکل گرفت که هدف همه ایرانی ها آمریکاست، هر کی عرضه نداشته سر از اروپا در آورده.

به عنوان کسی که از ۱۶ سالگی می تونسته بره آمریکا و هرگز انتخابش نبوده، خوشحالم از اینکه عرضه رفتن آمریکا رو داشتم و نرفتم. چرا که اون جامعه، به هیچ عنوان همراستا با ارزش های فردی من نیست.

آلمان برای من از سال ۲۰۱۴ / ۲۰۱۵ تبدیل به مقصد برای مهاجرت شد. زمانی که فرصت این رو داشتم که در یک شرکت آلمانی تو ایران کار کنم. تجربه همکاران و مدیران آلمانی رو بدست بیارم. یک سفر به آلمان داشته باشم و همه اینها دیدگاه روشن تری رو از مقصد به من داد.

با وجود اینکه زبان آلمانی دشواری زیادی برای من داشته و داره، اما تک به تک ارزش هایی که دنبالش بودم، تو آلمان برای من مرتفع شده و علاوه بر اون، ارزش های بیشتری رو در محیط یاد گرفتم. مواردی که به رشد فردی و اجتماعی من خیلی کمک کرده.

تو چندین سال گذشته، امکان سفرهای مکرر رو داشتم، با ملیت های مختلف آشنا شدم. تجربه های افراد مختلف از کشورهای دیگه رو شنیدم. هر بار بیشتر بهم اثبات شده که در انتخاب مقصد مهاجرت، موفق بودم. تونستم آگاهانه و بدون هیجان تصمیم بگیرم.

ما فقط می تونیم تجربه هامون رو روی امور مرسوم مثل امور مهاجرتی و قوانین با بقیه به اشتراک بذاریم. اینکه چه مقصدی برای چه کسی مناسبه، بر اساس فرهنگ اون مقصد و خواسته های فردی مشخص می شه.

و در نهایت، همه ما پیوسته در حال تغییریم. در زمانی حتی امکان تغییر مجدد محل زندگی و مهاجرت دیگری وجود داره.

پس

خارج خوب وجود نداره!

مدینه فاضله هر کسی با دیگری متفاوته.

همین

تا بعد.

اشتراک گذاری: