کوله‌پشتی ۹۵

Dreambackpack

سال ۹۴ بیشتر شبیه این بود که سال اسب باشه، اینقدری که سریع تازوند و دوییید و تموم شد و رفت. نه نه، هنوز تموم نشده، هنوز نرفته، هنوز ۴ روز باقی مونده. توی این ۴ روز باقی مونده که یه روزش جمعه است، یک روزش هم تعطیل، چقدر مگه میشه زندگی کرد؟ چقدر مگه میشه کار کرد؟؟ تازه خونه تکونی هم هست و هزاران هزار کار باقی مونده واسه نو شدن سال، انگاری کل سال خاک خوردیم و یهویی بدو بدو باید همین روزای آخر غبار مونده و شیشه کدر شده روحمون رو تمیز کنیم. غبارها رو پاک کردی؟ شیشه‌ها رو شستی؟ کوله‌پشتی رو چی؟ کوله‌پشتی سال جدید رو بستی؟

تو مسیر سفر زندگی، همه ما نیاز داریم یه کوله‌پشتی داشته باشیم تا یه سری چیزای ضروری رو با خودمون در این سفر همراه کنیم. یادتون باشه مسیر پر از پیچ و خمه، پس کوله‌پشتی رو سبک کنین و فقط چند قلم ضروری رو با خودتون همراه کنین.
حالا تو این کوله‌پشتی چیا میشه گذاشت که توشه راه باشه؟

من که فکر کنم یه عالمه خوراکی بردارم، بالاخره آدم نیاز به تقویت داره دیگه !!!! البته خوراکی روح با خوراکی جسم فرق داره، خوراکی روح شما چیه؟

سال ۹۴ برای من سال عجیبی بود. یه سال پر از سفر و پر از تغییر. یه سال با یه مهاجرت کهکشانی، یه سال با یه عالمه تجربه جدید و یه سال پر از بزرگ شدن.

از این سال عجیب من چیا رو برمی‌دارم؟ شاید سخت باشه تصمیم گرفتن اینکه چیا رو کنار بذاری، وابستگیه به هر حال، آدم به چیزایی که بدست آورده وابسته می‌شه، حتی کدورت‌ها، حتی کینه‌ها، حتی دل‌خستگی‌ها و دل‌مردگی‌ها، ولی سال داره نو می‌شه، زمستون اومد و همه برگ‌های خشک شده رو با خودش برد، روح ما هم باید از این زمستون استفاده کنه و کدورت‌ها و کینه‌ها رو از بین ببره و جوونه بزنه باز.

همه خستگی‌ها، همه دلخوری‌ها، همه آسیب‌ها رو بذاریم لب آب روان و جوی که ازمون دور شه و بره و برسه به یه اقیانوسی که اینقدر عظیمه که همه اینا رو در خودش حل می‌کنه. بذاریم حل شه، بذاریم بره، موندن این حس‌های منفی فقط کوله‌پشتی‌مون رو سنگین‌تر می‌کنه. سنگینی که فایده نداره، قرار نیست هی کمردرد بگیریم که. قرار نیست تو این مسیر به خاطر سنگینی کوله‌پشتی هی سرعتمون کم شه، هی خسته‌تر شیم.

حالا همه بدی‌ها رو گذاشتیم کنار، کوله‌پشتی از انرژی منفی خالی شد. وقتشه پرش کنیم. عه عه، صبر کن، یه چیزایی هنوز تو کوله‌پشتی مونده، اول باید همه دستاوردهای سال رو بیاریم بیرون از کوله‌پشتی و مرتبشون کنیم و از بین‌شون مهم‌ترین‌ها رو انتخاب کنیم.

کدوما مهم‌ترین‌هان؟؟ اونایی که بیشتر دوسشون دارم؟ قطعاً نه، اونایی که واسه ادامه مسیر و پیشرفت بتونن پا به پای من باشن. چطوری می‌شه تشخیص داد پس؟

یه چیزایی تجربه است، یه سری چیزا رو هم می‌شه ریسک کرد، حتی اگه در نهایت توشه مناسبی نبود، می‌شه کنارش گذاشت و توشه دیگه‌ای رو از دستاوردهای جدید جایگزین کرد.

شاید بد نباشه یه گریزی بزنم به حوادث بسیار مهم سال ۹۴، اتفاقاتی که باعث شد این همه زندگیم تغییر کنه و حتی خودم هم تغییر کنم. سال ۹۴ شاید بیشتر از همیشه فکر کردم، بیشتر از همیشه تصمیم گرفتم و بیشتر از همیشه مجبور شدم از ساحل امن بزنم به دریای خروشان، بزنم به جاده‌های سنگی و برم تو دل آتیش حتی. آتیشی که اگه بشه کنترلش کرد می‌شه گرمابخش کل زندگی و حتی برکت. همیشه همینطوره دیگه، آب مایه حیاته، ولی یه وقتی می‌شه سیل و سیلاب و خانه خراب کن!!! آتیش و بخاری و شومینه و گرمای خونه‌ها یهو حادثه‌ساز می‌شه و بلای مال و جان.

آدم یه وقتایی تصمیم می‌گیره که از یه چیزایی بگذره تا چیزای دیگه‌ای رو بدست بیاره، حالا این چیزا می‌تونن چی باشن؟ نزدیک بودن به خانواده، هر روز دیدن خانواده و آغوش امن‌شون. خونه پدری و همه راحتی‌ها و زندگی آروم و حریم امن. اما یهویی، خیلی یهویی آدم تصمیم می‌گیره همه داشته‌هاش رو رها کنه تا خودش بره و چیزهای جدیدی رو بدست بیاره، شاید یه زندگی ساده و آروم که همه امکانات واسش فراهمه راضی کننده نیست. شاید اینکه هر روز غذاش آماده باشه، خونه مرتب باشه، همه چیز فراهم باشه واسش خوب نیست. شاید اینطوری آدم احساس می‌کنه بی‌خاصیت شده، بی‌مسئولیت شده، انگاری که یه آدم بیکاره و بیهوده داره اکسیژن دنیا رو مصرف می‌کنه. انگاری واسه هیچ کاری مفید نیست، انگاری توی این دنیا اضافیه، انگاری خیلی چیزا …

اینجاست که آدم دنبال یه راه می‌گرده تا بتونه خودش یه زندگی بسازه، یه حریم امن بسازه، مهم اینه که هر چی در توان داره به کار بگیره و خودش همه چیز رو بسازه. خیلی مهمه که که آدم از خودش راضی باشه و حس کنه می‌تونه یه گوشه‌ای از جامعه مفید باشه، شاید هم یه گوشه‌ای از چرخ دنیا رو بچرخونه.

تو مسیر مهاجرت و مستقل شدن آدم خیلی چیزا رو از دست میده، ناخودآگاه یه سری چیزا از کوله‌پشتی‌اش پرت می‌شن بیرون، دست خودش نیست دیگه، کوله‌پشتی یه مهاجر، جا واسه همه زندگی نداره.

قصه که به سر نمی‌رسه، ولی خب مهلت بستن کوله‌پشتی داره تموم می‌شه.

مهم‌ترین چیزایی که من می‌تونم بگم تو این سال عجیب بدست آوردم و می‌خوام در ادامه راه همراهم باشن و حتی تقویت‌شون کنم، قطعاً ایناست:

  • صبر
  • توانایی کنترل خشم
  • سکوت
  • قدرت تفکر
  • قدرت تصمیم‌گیری

از نظر من شاید اینا مهم‌ترین چیزهایی باشن که تو مسیر این مهاجرت کهکشانی عجیب و غریب می‌تونن بهم کمک کنن که این کشتی نیمه‌ساخته رو کامل کنم و توی این دریای خروشان و مواج با هنرمندی حرکت کنم. این مسیر سخت برای هر کاپیتانی نیاز به صبر و تفکر و قدرت تصمیم‌گیری داره.

چی می‌تونه نماد امید باشه واسه سال پیش‌رو؟ شاید یک مسیر

post372-2

– – –

پی‌نوشت ۱: ممنون از آقای مهرانی و دعوت‌شون به کوله پشتی ۹۵، مثل هر سال، خیلی خوبه که این موقع به دستاوردهامون فکر کنیم.

پی‌نوشت ۲: چیزی که آقای مهرانی در کوله‌پشتی ۹۵ بیان کرده بودن و خواسته بودن در موردش بنویسیم، بخش‌های دیگه‌ای هم داشت که من نتونستم پاسخی براشون پیدا کنم. مثل بهترین آدم‌هایی که در سال ۹۴ باهاشون آشنا شدم و چه ویژگی مثبتی از اونها رو با خودم به سال ۹۵ می‌برم. سال ۹۴ واسه من فراز و نشیب زیاد داشت، دوستی‌هایی که عمیق‌تر شدن و دوستی‌هایی که از بین رفتن. سعی می‌کنم در مورد این بهترین آدم‌ها و بهترین ویژگی‌هاشون باز بنویسم.

پی‌نوشت۳: قدیما هم کوله‌پشتی می‌نوشتیم.       کوله‌پشتی ۹۳     کوله‌پشتی ۹۴        کارگاه کوله‌پشتی

اشتراک گذاری: