مسئولیت‌پذیری

post363

یه وقتایی اطراف آدم یه اتفاقاتی در جریانه که آدم رو به فکر فرو می‌بره. این روزا با خودم فکر می‌کنم مسئولیت‌پذیری واقعاً چیه؟ اصلاً مسئولیت چیه و از کجا ناشی می‌شه؟ چی باعث می‌شه یه نفر صفت والا و ارزشمند “مسئولیت‌پذیری” رو داشته باشه؟ یه شخص “مسئولیت‌پذیر” چه رفتاری داره؟ اصلاً این صفت ژنتیکی هست یا اکتسابی؟ ربطی به تربیت داره؟ محیط کار و زندگی چقدر تاثیر داره؟

سوال پشت سوال تو ذهنم داره می‌چرخه. سوالاتی که واقعاً جوابی براش پیدا نمی‌کنم و هر چی بیشتر فکر می‌کنم آسیبی که به ذهنم می‌رسه بیشتر می‌شه.

یه وقتی تو یه سازمانی وقتی فعالیت‌های سازمانی مشخص می‌شه و وظایف و مسئولیت‌ها به هر شخص منصوب (؟!) می‌شه انتظاری که وجود داره اینه که فعالیت‌ها متناسب با زمان و اقتضا اتفاق بیفتن.

تو یه فعالیت داوطلبانه و NGO هم همین‌طور، وقتی کسی مسئولیت داوطلبانه‌ای رو می‌پذیره، قطعاً مثل یه مسئولیت عادی جز وظایف و روند روزانه‌اش می‌شه.

مسئولیت‌پذیری واسه من شبیه نفس کشیدنه، هر دم و بازدمی که هم اکسیژن هوا رو داره و هم مسئولیت. وقتی فعالیتی یا کاری رو پذیرفتم، باید و باید، هر طوری هست اون فعالیت انجام بشه. باید و باید کار پیش بره، باید و باید …. یه چیزی مثل نفس کشیدن، اصلاً مگه می‌شه آدم نفس نکشه؟

چطوری می‌شه که آدم‌ها وظیفه و مسئولیتی رو که به عهده دارن یا قبول کردن رو انجام نمیدن یا دیر انجام میدن؟ چطوری می‌تونن خودشون رو توجیه کنن و از خودشون راضی باشن؟

شاید بیشتر از اینکه ماهیت و مفهوم مسئولیت‌پذیری رو درک نکنم، این رو درک نکنم که چرا و چرا و چرا؟ یه وقتایی شاید یه چیزی هست به اسم وجدان کاری که ماهیتش برای آدم‌ها متفاوت باشه و خیلی شایدهای دیگه ….

– – –

پی‌نوشت: شاید من اشتباه می‌کنم، شاید مسئولیت‌پذیری اینی که تو ذهن و فکر من هست نباشه. شاید وجدان کاری واقعاً چیز دیگه‌ای باشه. شاید شاید شاید ….

اشتراک گذاری: